my famous world ep7


ss501_story

یهو 4 نفر از پشت دستشونو گذاشتن رو شونه ما ماهم یهو باهم یه جیغی کشیدیم که صد کوچه اون ورترم رفت!

یکی از سایه ها:هوی بابا کرمون کردید اروم تر و همشون  با هم داشتن می یومدن نزدیک ما.ماهم داشتیم عقب عقب می رفتیم اما اونا دست بردار نبودن!

الن:جلو نیاین می زنیما

یکی دیگه از سایه ها:بابا شما ها چرا اینطوری شدید؟

ثوری:هی رورو برم!می دونی ما چی کاره اییم اگه ازتون شکایت کنیم چی میشه

یکی از سایه ها:چی میشه؟

هانی:یه چیز بدی می شه حالا هم جلو نیاین

اما اونا همون طور داشتم میومدن جلو

یونا:هی مگه نشنیدید که چی گفتیم جلو نیاین دیگه!

کیانا:هوی اقایون ما هارو می بینی دونه به دونمون کمربند مشکی یکی از ورزشای رزمی رو داریما نمی خواین که یه دونه از فنامونو روتو ن امتحان کنیم؟!

یکی از سایه ها:وای ششما چرا اینطوری می کنید کلتون خرده به جایی؟

الن:هه نخیر اونیکی کلش خرده به جایی ما نیستیم شمایید!و بعد یه دونه محکم با پا کبوند روی پای یکی از اونا!

همون سایه  :ای ای الن این چه کاری بود؟!

الن:جانم؟الن تو اسم منو از کجا می دونی

یکی از اونا:وای مثل اینکه اینا اصلا حالشون خوب نیس

یونا:وایسا ببینم الان که دقت می کنم می بینم چه قدر این صدا ها اشناست!نکنه اینا

من:دابل اسن و بعد همه با تعجب به هم نگاه کردیم و بعد به هیون که رو زمین نشسته بود و داشت پاهاشون مالش می داد!

الن دویید سمتش و نشست کنارش و گفت:ای وای هیون تو بودی؟!ببخشید ولی اخه باید به ما می گفتید دیگه این موقع شب دارید با ما سایه بازی می کنید؟

هیون:بابا شما دقت نمی کنید به ما چه؟

کیو :خیلی خوب حالا اینجا چه می کنید؟اگه به جای ما واقعا............

هیونگ:بابا اخه کی میاد اینا رو اذیت کنه تو یه نگاه به این هیون بکن!اوخی خیلی که درد نمی کنه؟

بعد ما یه چشم غره ای بهش رفتیم و ثوری گفت:ایش هیونگ یه خورده از این کیو یادبگیر چه قدر اقاست!من نمی دونم این یونای بیچاره چه می کشه از دست تو؟!

یونا:هیچی نقاشی!(خه خه خه)

ثوری:منو ضایع می کنی؟

هیونگ:بله که می کنه

کیانا:ایش چه قدر حرف می زنید راستی پسرا جونگ مین کو؟!

یونگ سنگ:توقع نداشتی که با خودمون بیاریمش که واسش کادو تولد بخریم؟!به همین خاطر پیجوندیمش و حالا هم که اینجاییم!

الن که داشت هیونو از رو زمین بلند می کرد گفت:اااا مگه شما هم اومدین کادو بخرید؟

یونگ سنگ:بله دقیقا!

هانی:عالیه پس چه طوره با هم بریم

یونگ سنگ:بریم!

بالاخره اخرین مغازه هم رفتیم و کادوهامون تکمیل شد!

بعد از اینکه کادو ها تموم شد رفتیم و رویه نیمکت نشستیم

هیون:خوب می گم حالا که کارمون تموم شد چه طور بریم یه شامی بخوریم

من یه چشم غره ای بهش رفتم و گفت:هممون با همیم؟!جونگ مین و تنها گذاشتید بعد می گید همه باهمیم من که نمی یایم دخترا هم که نمی یان مگه نه؟!

هانی:چرا؟ما می یایم

من:هی روزگار!اوکی پس شما ها هم برید ولی من نمی یام!

کیو:لوس نشو پاشو بیا

من:نمیام

هیونگ:نکنه می خوای دوباره بری تو اون کوچهه

من:هیوووووووووووونک نخیر من می رم خونه شما پیش جونگ مین

هیونگ:بده دختر انقدر منحرف باشه ها اخه ادم شب می ره خونه

من:می زنما من رفتم

بعد از رفتن من

یونگ سنگ:خوب اینم که رفت حالا مهمون کی؟!

هانی:اخ یونگ سنگ جونی تو چه قدر دستو دلبازی مگه نه؟

بقیه همه باهم :بللللللللللللللله

یونگ سنگ:چی چی من کیف پولمو جا گذاشتم!

هیون:می دونم کادوتم که با هوا خریدی

یونگ سنگ: منظورم این بود که تموم شد پولام

کیو:من قبضتو دیدم پره پره!

یونگ سنگ:خیله خوب بابا من بیچاره!بیاین بریم

 حال کردید اون 4 نفر کیا بودن؟!و اگه امروز نمردم فردا از دست نظرای شما می رم خودکشی می کنما پس نظر بدید تا دست به این عمل زشت نزنم!


نظرات شما عزیزان:

afshin
ساعت0:33---14 بهمن 1391
jon kiana kheili dastan haton bahale kiana ye email behem bede karet daram har che sare tar behtar....jon madaret shomarato baram mail kon... arash ba zid man kari nakoni ha dolt ro miboram....jon kiana mail bede....

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 22:2 توسط kiana| |


Power By: LoxBlog.Com